بدون عنوان
شهریور 15, 1402کافه ملت
شهریور 15, 1402
جیغ
یک روز عصر قدمزنان در راهی میرفتم؛ در یک سوی مسیرم شهر قرار داشت و در زیر پایم آبدره. خسته بودم و بیمار. ایستادم و به آن سوی آبدره نگاه کردم؛ خورشید غروب میکرد. ابرها به رنگ سرخ، همچون خون، درآمده بودند. احساس کردم جیغی از دل این طبیعت گذشت؛ به نظرم آمد از این جیغ آبستن شده است
ادوارد مونک
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.